خاطرهای پیش از شروع مطلب اصلی
اول خاطره محمد اکبرپور، استاد دانشگاه استنفورد از دیدارش با ریچارد تیلر، برنده جایزه نوبل سال 2017 را بخوانید (از کانال تلگرامی تجارت فردا):
در مورد ریچارد تیلر کمتر کسی شک دارد که برخی اقتصاددانها طرفدار طرز فکر او نیستند (هرچه باشد او منتقد یک طرز تفکر پرسابقه در اقتصاد است) اما با این وجود همه اقتصاددان ها توافق دارند که تیلر یکی از خوشفکرترین و شوخطبعترین اقتصاددانان جهان است.
ریچارد تیلر را اولین بار حدود یک سال پیش در یک مهمانی در منزل یکی از همکاران دانشگاه شیکاگو دیدم. همانجا قرار گذاشتیم که روز بعد ناهار را با هم باشیم به همراه یک قهوه.
گپ زدن با ریچارد تجربه یکتایی بود.

برای اولین بار بود که با شخصی که نگاهش به جهان تماما بر اساس «اقتصاد رفتاری» بود گفتگو میکردم. خیلی از رفتارهای روزمره را ناشی از خطاهای رفتاری انسانها میدید.
کمی در مورد پیچیدگی فهم مکانیزم های اقتصادی حرف زدیم و اینکه مزایدهها و مناقصهها گاه به شدت پیچیده اند.
قرار شد با هم مقاله ای در مورد طراحی بازار با نگاه اقتصاد رفتاری شروع کنیم که خب با توجه به جایزه امروز احتمالا یکی دو سال (اگر نه بیشتر) به تعویق خواهد افتاد.
در حین نوشیدن قهوه از او پرسیدم:
«مهمترین ویژگی یک پژوهشگر جوان که او را در درازمدت تبدیل به یک دانشمند بزرگ میکند چیست؟»
تیلر پاسخ داد: «فکر کردن به مسایلی مهم و مربوط به جهان واقع و علاوه بر آن توانایی تخیل.»
چند هفته بعد کتاب جدیدش (کژرفتاری) را به من هدیه داد. صفحه اول کتاب را امضا کرده بود و روی آن نوشته بود:
«به مسایل مهمِ جهان واقع فکر کن»
اصل مطلب
خب احتمالا ریچارد تیلر را میشناسید. مهمترین کتاب هایش که ایران هم به چاپ رسیدهاند، سقلمه و کجرفتاری است.
لینک خرید کتاب سقلمه در فیدیبو | لینک خرید کتاب کجرفتاری در فیدیبو
خب اما وقتی توصیه بالایش را خواندم، متعجب شدم.
گفتم که چی؟ با این همه کبکبه و دبدبه، توصیهات آخرش میشود این که کسی به مسائل مهم جهان فکر کند.
خب مگر قرار بود به مسائل چرت و پرت فکر کنیم؟
کل تلاش ما این است که به مسائل مهم جهان فکر کنیم و احتمالا تفاوت افرادی که خودشان را کارگران دانش مینامند، در سطح تشخیص و سوالاتشان باشد.
همین طور که با خودم فکر میکردم گفتم خب حالا این فرد یکی از بزرگان تولیدِ علم در حوزه اقتصاد رفتاری است و شاید دلیلی داشته که چنین گفته است.
در واقع سعی کردم نوع واکنشم مثل مدیرکانال تلگرامی «همه چیز منم» که مینشیند تا ذرهای ایرادی از کسی بگیرد و بگوید «آقاجان این ها هم چیزی نیستند»، نباشد.
دلایل من
به نظرم، توصیه ساده اما کلیدی ریچارد تیلر به محمد اکبرپور، جوانی که کارش را تازه در دانشگاه استنفورد آغاز کرده است، میتواند در این بستر باشد:
احتمالا کلمه «واقع» کلیدِ حل مساله من باشد.
این که افراد پس از بالا رفتن از پله های برج عاج دانشگاه، کمی از مسائل بیرون برج فاصله میگیرند.
یعنی پژوهشگر دانشگاهی در محیطی که احتمالا بیشترین ارتباط را با صنعت منطقهای و جهانی دارد هم میتواند در دیدن مسائل مهم جهان خوب عمل نکند.
و در اینجا از سخنرانی دکتر داوری اردکانی استفاده میکنم تا حرف هایم را صورت بندی کنم:
احتمالا تا قبل از رنسانس در اروپا و تا 200 سال قبل در ایران، ما جزئی از جهان بودیم و با آن زندگی میکردیم. نه اینکه الان نیستیم اما در فرهنگ روزمره تابع بی چون و چرای طبیعت نیستیم.
تلاش هایی برای تغییرش انجام میدهیم اما عمدتا تابع تمام و کمال محیط هستیم.
دوره دوم «رنسانس» است، در رنسانس انسان و تلقی از آن، تحول پیدا کرد؛ بشری به وجود آمد که شان مهندسی، ساختن و پدیدآوردن داشت، اینجا بود که طبیعت و فرهنگ جای خود را با هم عوض کردند.
دکتر داوری اردکانی، سخنرانی با عنوان «فلسفه آموزش عالی»
در رنسانس بیشتر متفکران شروع به اتوپی نویسی میکنند. چرا؟
دلیل واضحی نداریم اما احتمالا به دلیل شانی که ما برای خودمان در ساختِ عصر های پیش رو میدیدم.
در حال تصویر سازی برای روابط جدید آرمانی، انسان جدید آرمانی، علم جدید آرمانی و …
خب در جهان این روز ها ما که، علم محصور در دانشگاه ها نیست و مراکز تولید علم پراکنده زیادی داریم، احتمالا باید بیشتر حواس مان را به جهان واقع جلب کنیم. به مسائل مهم جهان واقع.
لینک سخنرانی مکتوب دکتر داوری اردکانی
نکته تکمیلی پس از پایان
بنا به گفته دنیل کانمن، بهترین ویژگی ریچارد تیلر، تنبلیاش است و خود تیلر معتقد است همین تنبلی باعث شده تا روی مسائل مهم کار کند.
شاید همین ویژگیاش هم باعث شده است تا یک جملهای بپراند و من هم اینجا برایش توضیح مفصلی بنویسم.
همین.
اگر این مطلب را دوست داشتید، میتوانید نوشته های زیر را هم بخوانید: