نوشته‌های بهنام فلاح

من، زندگی و اقتصاد

معلم واقعی

2 دیدگاه‌ها

اگر استادی قادر به ارائه کلاسی بدون آمادگی نیست، در کلاسش حضور نیابید.

مردم باید چیزی را آموزش دهند که از طریق کنجکاوی و تجربه یاد گرفته‌اند.

یا اینکه به سراغ شغل دیگری بروند.

نسیم نیکولاس طالب

خب در تقویم‌ ما امروز، روز معلم است و امروز تا ظهر، به معلم هایی که برایم ارزشمند و مهم بودند، پیام تبریکی فرستادم.

احتمالا باید بدانید که من مخالف آموزش متمرکز و یکسان هستم اما در همین وضعیت هم به نظرم می‌توان افرادی را پیدا کرد که لحظات خوبی می‌سازند و باید از آنان قدردانی کرد.

این وسط باید یک خط کشی میان کسانی که به هر دلیلی، به هدر دادن عمر دانش آموزان و دانشجویان مشغول‌اند و به تعبیرِ من «معلمان واقعی» انجام شود.

شاید نشود «معلم واقعی» را الان تعریف کرد اما می‌توان ضد اش را به خوبی شناخت:

مثلا استادِ بی سوادی که سر کلاس اقتصاد کلان می‌پرسد، نظر شما راجع به ازدواج چیست و بقیه کلاس را به نظاره موافقان و مخالفانش می‌نشیند.

فردی که آنقدری ذهنش ظرافتِ تغییر دادن مباحث را به شکل قابل استفاده دانش آموز و دانشجو را ندارد.

استادی که سر کلاس به خاطره های چرت و پرت و بذله گویی از خودش بسنده می‌کند.

آن بی مصرفی که نمی‌تواند بدون کتاب یا جزوه در دستش، چیزی به ما اضافه کند.

و شاید مواردی که خودتان بهتر می‌دانید.

در میان «معلمان واقعی من» کمتر کسی بود که به خاطر سرفصلِ مصوب وزارتخانه ها برایم مهم بوده باشد.

معمولا نظم، جدیت، منش و یا آن خرده رفتارها سر کلاس بوده است که یاد و خاطره معلمی را برایم عزیز کرده است.

معلمی را دوست دارم چون شاید تنها رویایش این است که روزی دیگران جلوتر از تو باشند. (+)



  1. وقتی وارد دانشگاه شدم احساس کردم اینجا می تونم معلم ها و چیزهای خیلی خوبی یاد بگیرم. در طول مدت چهارساله فقط سه استاد دیدم. با توجه به تجربه چهارساله دانشگاه می خوام به این مواردی که گفتی چند تا مورد دیگه را هم اضافه کنم تا بشه معلم نماها را بهتر تشخیص داد:
    معلمی که 20 سال است یک کتاب خوانده و هنوز همان یک کتاب را تدریس می کند.
    معلمی که حاضر به بحث و گفتگو نیست و وقتی اوضاع تنگ شد، دانشجو را از کلاس اخراج می کند.
    معلمی که بین دانشجویان دختر و پسر فرق می گذارد.
    معلمی که برای راحتی دانشجویان و تضمین تدریس در ترم بعد یک جزوه 20 صفحه ای می دهد و محبوب دانشکده می شود.
    معلمی که چون کتاب خودش که در بازار فروش نرفته، آن را به زور به دانشجویان می فروشد.
    معلمی که چون توان تدریس ندارد، کتاب را بخش بندی می کند و هر فصل را به یک گروه می دهد و دانشجویانی که خودشان چیزی بلد نیستند به بقیه درس می دهند.
    معلمی که …

    1. بهنام فلاح مدیر گفت:

      به به
      چه لیست پر و پیمونی
      ممنون از تو علی جان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *