قصد داشتم که راجع به بحران های اقتصادی بنویسم اما نوشتن چنین متن هایی برای مخاطب غیر اقتصادخوانده (و گاه اقتصادخوانده) نیازمند توصیف بعضی مفاهیم پایهای است که کار را به تعویق میاندازد.

اما خب بحران های مالی که کشور ها تجربه کردهاند، میتوان در سه دسته بندی ارائه داد:
- بحران های بدهی
- بحران های پولی
- بحران های بانکی
این سه بحران قابلیت این را دارند که جداگانه یا همزمان اتفاق بیفتند.
آن عامل پایهای که میتواند در طول زمان بستر این بحران های همزمان را تقویت کند، عدم توازن ساختاری اقتصاد (Structural Imbalances) است.
ریشه این عدم توازن هم، سیاستگذاری ناصحیح به مدت طولانی است بدون اینکه اصلاحی در آن صورت گیرد. خب این سیل خروشان از قسمتی سرازیر شده و بعد همه را آب میبرد.
و نکته آخر هم اینکه خوشبختانه این روزها اقتصاد کشورهای توسعه یافته به سمت بحران بانکی نرفته است. چون سخت ترین نوع بحران برای موجهه میباشد. چرا؟ خب شما ابزارهای سیاست پولی و مالی در دست دارید که اگر شبکه بانکی مختل باشد و بحرانزده، قابلیت اجرایش سخت میشود و باعث میشود زمان ریکاوری بالا رود.
اندکی سرم خلوتتر بشود بیشتر از اقتصاد و بحرانها خواهم نوشت. حال این دو نوشته قبلیام به نظرم مفید میآید: «علمِ خدا و خرما» و «علمِ خدا و خرما (۲): هزینه نامرئی»