وضعیت
قبلتر از «بیخبری» نوشته بودم. این روزها کمی بیشتر درگیر اخبار میشوم. به نسبت خیلی اطرافیان و دوستان کمتر اما نسبت به بهنامِ چند ماه پیش وضعیت خوب نیست.
قسمتی از کتاب به زبان خودم
کتاب «Information Diet» در ذهنم مرور میشود(+).
برویم سراغ استعاره برای روشنتر شدن موضع. خلاصه قسمتی از کتاب را اینجا مینویسم:
«ما نمکها، قندها و چربی ها را دوست داریم. این مواد در طول تاریخ به اجداد ما کمک کرده تا زمستانهای طولانی را پشت سر بگذاریم و مهاجرتهای عظیم را ممکن کنیم.
خب نوع خاصی از محتوا و اطلاعات هم هست که برای ذهنمان به آنها وابستهایم:
«تأیید» چیزی است که همه ما از دریافت آن لذت میبریم و تأییدِ عقایدِ ما به ما کمک میکند تا جوامعِ قویتری ایجاد کنیم. گسترش ترس و همراه آن، یعنی نفرت، به طور واضح از غریزه بقا سرچشمه میگیرند.
همچنین رفتارهای خوش خیمتری مانند شایعات نیز به ما کمک میکند تا درمورد چیزهایی که میتوانند برای ما خطرساز باشند، اطلاع یابیم و بقیه قبیله را با سرعت بیشتری مطلع کنیم.
در صنعت مواد غذایی، ما شاهد کارایی گستردهای هستیم که توسط شرکت های بزرگ ایجاد شده است و هزینه کالری را آنقدر پایین آورده که اکنون چاقی بیش از قحطی تهدید است. همین بازدهها اکنون اطلاعات ما را به شدت تغییر دادهاند: ما یاد گرفتهایم که چگونه به صورت تقریباً رایگان اطلاعات را تولید و توزیع کنیم.
تشابه بین آنچه برای غذای ما و آنچه برای اطلاعات ما اتفاق افتاده، قابل توجه است. تولیدکنندگان با انگیزه میل به سود بیشتر و تمایل به تغذیه افراد بیشتر، به این نتیجه رسیدند که چگونه میتوان غذا را واقعا ارزان کرد. چیزهایی که مصرف بیش از حد آنها برای ما مضر است، به ارزانترین نحو ممکن ساخته میشوند.

در نتیجه، یک رژیم غذایی سالم – دانستن اینکه چه چیزی را باید مصرف کنیم و چه چیزی را باید از آن اجتناب کنیم – از یک لوکس بودن به اجباری شدن برای طول عمر تبدیل شده است. همانطور که شرکت های غذایی یاد گرفتند که اگر می خواهند کالری ارزان زیادی بفروشند، باید آنها را با نمک ، چربی و شکر – وسایلی که مردم هوس می کنند – بسته بندی کنند – شرکت های رسانهای آموختند که چگونه توجه مارا هدف بگیرند.
عادات اطلاعاتی ما فراتر از تأثیرگذاری بر فرد است. آنها پیامدهای جدی اجتماعی دارند. همانطور که یک رژیم غذایی نامناسب انواع بیماری ها را به ما می دهد ، رژیم های غذایی ضعیف اطلاعاتی اشکال جدیدی از جهل به ما می دهند – جهل که ناشی از کمبود اطلاعات نیست ، بلکه ناشی از مصرف بیش از حد آن است و بیماری ها و توهماتی که گریبان مارا میگیرد.
در یک جمله:
«در این فضای ارزانی اطلاعات، مراقب توجه و خوراک ذهنمان باشیم وگرنه دچار چاقی مفرط ذهنی خواهیم بود. سنگین و ناکارآ.»
خواستنِ بیخبری
همچنین یادم افتاد نوشتهای در وبلاگی خوانده بودم و قسمتهایی از آن را اینجا میگذارم برای خودم و شما:
ما شدیم میراثدار همهٔ رنجهای آنبهآن عالم. خودمان را انداختیم در وسط خبرهایِ پیاپی رنجآور و محنتِ دیگران، محنت ماست. شدیم سوگوارِ همهٔ رنجهای بشر.
«باید برون کشید از این ورطه رخت خویش». انسانِ وارثِ همه رنجهای انسانها فرسوده میشود.
«بنیآدم اعضای یکپیکرند»؛ اما نه اینقدر.
این رنجها همیشه بودهاند و هستند و خواهند بود. اما محدوده خبرهای رنجآور کوچک بود. بابابزرگ -خدا بیامرزدش- شریکِ رنجهای مردم روستا بود. اما ما همرنج همهٔ انسانها شدهایم.
از وبلاگ سید اکبر موسوی
لینک «بیخبر از همه عالم شوم؛ اما نشدم»
راستش من قصد ندارم همرنج همه انسانها شوم. انرژی و توان روزمره همگی ما محدود است. بسیار محدود. همینکه بتوانیم آن را به خود و دوستان و اطرافیان (فیزیکی یا ذهنی) خود اختصاص دهیم، شاهکار کردهایم.
این را نوشتم تا تلنگری برای بازگشت به حالت چند ماه پیش خودم باشد.
سلام آقای فلاح
من کمابیش خواننده وبلاگتون هستم و با شناختی که پیدا کردم احساس کردم که در انتخاب رشته میتونید به من کمک بکنید.
من از اقتصاد روزانه تبریز دراومدم و هم چنین از علوم آزمایشگاهی آزاد تبریز. الان انتخاب کردن برای من کمی سخت شده، چون احساس میکنم فضای دانشگاه سراسری تبریز و جو حاکم بین دانشجویان خیلی بهتر از دانشگاه آزاد هست و از طرفی هم مطمئن نیستم که کدوم یکی برای من مناسب تر هست(با اینحال احساس میکنم علوم آزمایشگاهی رو بیشتر دوست دارم)
از طرف دیگه، پدرم میگه که اقتصاد حتی اگر شغلی رو برات تامین نکنه، ذهنت رو باز میکنه، میتونی ازش در بورس و ارز دیجیتال و غیره استفاده کنی.
با توجه به اینکه مهلت ثبت نام خیلی محدود و در حد یکی دو روز هست، خوشحال میشم اگر در این مدت کوتاه بهم کمک کنید که انتخاب درستی داشته باشم.
چند نمونه سوال مطرح میکنم که پاسخگویی براتون راحت تر بشه:
چه ویژگی های شخصیتی برای موفق شدن در رشته اقتصاد نیاز هست؟
چه محیط های شغلی ای در آینده خواهد داشت؟
آیا صرفا حفظیاته و درس خشکیه؟ بیشتر، فهمیدن مطرح هست یا حفظ کردن؟
جذابیت دروس و شغل مربوط به اقتصاد چیه؟
و در نهایت متشکرم از وقتی که برای خواندن و پاسخگویی میذارید، ببخشید طولانی شد، خواستم تا حدی چیزی که در سرم هست رو بگم.
سنا عزیز سلام
امیدوارم حالت خوب باشه
اول از همه خب چون من نمیشناسمت قاعدتا نمیتونم چندان توصیه های مناسب برای شخص تو داشته باشم ولی خب من جواب سوال هات رو میدم شاید مفید واقع بشه.
اول اینکه شاید به طور میانگین جو دانشگاه تبریز بهتر از جو دانشگاه آزاد باشه ولی این در نهایت خودت هستی که اطرافیانت رو انتخاب میکنی. اما بودن در یک دانشگاه بهتر باعث میشه حتی به طور شانسی انسان های بهتری برای معاشرت و همنشینی پیدا کنی. شاید از جمله اولم این برداشت بشه که من جزو اون آدم هایی هستم که میگن دانشگاه مهم نیست چون یک سری واحد های مشخصی تو همه تدریس میشه. نه. واقعا اینجور نیست. در دانشگاه بهتر(ما بهتر رو اینجا سابقه خود دانشگاه و اساتید و دانشجو ها در نظر میگیریم که با رتبه های بهتر میشه توش وارد شد) اساتیدی که میبینی، دانشجو ها و تمام این ها بهتر هست.
حالا نمیخوام بگم که اقتصاد داشنگاه تبریز خیلی شاخ و خفن هست نه. اتفاقا من خیلی اونجا سرخورده بودم از این باب که افرادی با فکر های بازتر رو چرا نداریم ولی خب فکر نکنم جو علوم ازمایشگاهی ازاد بهتر باشه. این از این.
دوم اینکه داستان “علاقه” برای من چندان مساله حل شده ای نیست. به نظرم اگر حوالی 18 سالگی هستی، هنوز خیلی زمان هست که علائق خودت رو بشناسی و حتی بسازی شون. کتاب “چگونه زندگی خود را طراحی کنیم؟” رو بخون. خیلی از آدم ها اول یک رشته ای رو میخونن و بعد کار دیگه ای انجام میدن و این آخر دنیا نیست. پس ریلکس باش از این مساله.
حرف پدرت درست هست تا حدودی ازین جهت که خوندن و یادگیری درست اقتصاد میتونه تو زندگی شخصی خودت بسیار کاربرد بیشتری داشته باشه. این فکر رو هم نکن که برای بقیه رشته ها شغل فراوان هست. اصلا چنین چیزی نیست.
برای سوال اول:
ویژگی های شخصیتی رو نمیتونم چطور باید توضیح بدم اما باید بگم که به خودت نگاه کن و ببین انسان محاسبهگری هستی؟ جایگاه منطق در تصمیم گیری هات کجاست؟ اهل فکر کردن قبل از عمل هستی؟
بحث دوم آشنایی با ریاضی هست. با انتخاب علوم ازمایشگاهی میتونم حدس بزنم که رشته ات تجربی هست. اگر از ریاضی نفرت داری و اصلا نمیخوای ریاضی ببینی و معادله رو میبینی حالت به هم میخره اصلاو ابدا سمت اقتصاد نرو. نمیخوام بگم که نمیتونی کار خاصی بکنی ولی کارت حداقل در 2 3 ترم اول شاید سخت باشه. ببین دقت کن که من نمیگم تو باید ریاضیاتت محشر باشه و وارد رشته بشی. یعنی اگر نسبت بهش حس مسالمت آمیزی داری و میگی میتونم آروم آروم یاد بگیرم، مشکل خاصی نخواهی داشت.
درس های حفظی به نسبت در طول دوره کم هستند و شما باید بیشتر مسائل رو بفهمی و براشون راهکار هایی تو ذهنت با توجه به مباثحی که میخونی داشته باشی.
خب شغل ها برای اقتصاد از کارمند بانک در حد تحویل دار شروع میشه تا سبد گردانی صندوق های سرمایه گذاری.
باید مهارت های برنامه نویسی خودت رو بالا ببری مثل حداقل کار در اکسل و کم کم یاد گرفتن پایتون و R. تو ایران این سال ها بازار کار رشته اقتصاد در بخش خصوصی، بانک ها و شرکت های سرمایه گذاری (بورسی و غیر بورسی) هستند. به طور کل باید از عدد و رقم و محاسبه نترسی.
در ضمن اگر نمره های خوبی در مقطع لیسانس داشته باشی میتونی به ادامه تحصیل در کشور های دیگه هم فکر کنی.
این مطلب از سعید رمضانی رو بخون و باز اگر سوالی داشتی بهم بگو:
لینک
آقای فلاح عزیز
خیلی خیلی متشکرم از لطفی که داشتید و پاسخ جامعی که دادید، واقعا ممنونم و البته منو ببخشید که دیر جواب میدم.
هر آنچه که نوشته بودید برای من با دقت خوندم و البته مطالب آقای رمضانی رو و واقعا منو نسبت به دوره کارشناسی و اقتصاد آگاه تر کردن.
من در نهایت رشته اقتصاد رو انتخاب کردم و وقتی که پاسخ شما رو هم خوندم، احساس رضایت بیشتری کردم از انتخابم.
خوشحالم که اقبالشو داشتم که کسانی مثل شما و آقای رمضانی رو بشناسم.
ممنونم سنای عزیز
خب امیدوارم که مسیر شاد و موفقی داشته باشی.
باز هر سوالی بود برام ایمیل بفرست. ایمیلم تو قسمت درباره من هست.
خوشحال میشم که کمک کنم اگه بتونم. در این مسیر هیچ وقت دلسرد نشو فقط.
سعی کن هر ترم قبل شروعش بهم بگی چه درس هایی داری تا بگم چیکار کنی.