چند روز پیش در حال ورق زدن یک کتاب ریاضی کم حجم به نام«توابع و نمودارها» بودم. در پیشگفتارش یکی دو نکتهای بود که مایل بودم اینجا بنویسم:

ای ام گلفاند
گلفاند میگوید این کتاب در سال 1971 برای مدرسه مکاتبهای ریاضیات در اتحاد جماهیر شوروی نوشته شده است. گلفاند ریاضیدان و مدیر آن مجموعه تا سال ها بعد از آن بوده است.
چون این کتاب ها برای دانش آموزانی نوشته شده بودند که بیرون از شهر های بزرگی چون مسکو، لنینگراد و کیف زندگی می کردند یا در شهر های دور و روستاهای دور افتاده اقامت داشتند، برای مطالعه مستقل مفید بودند و بعد ها در سراسر جهان پرفروش شدند.
حال مدرسه مکاتبه ای چه بود؟
مدرسه مکاتبهای ریاضیات ایجاد شده بود تا جای خالی معلمان در مناطق دور افتاده را پوشش دهد و دانشآموزان 12الی 17سالهی علاقهمند به ریاضی، بدون محتوای لازم نمانند.
و روش کار چگونه بود؟
روش کار این طور بود که دانش آموزان، پس از خواندن کتاب ها مسائل را حل میکردند و راه حل هایشان را میفرستادند. گلفاند میگوید: ما هرگز به آن ها نمره نمیدادیم. این کار در قوانین مدرسه ما ممنوع بود. اگر کسی بود که نمیتوانست مساله ای را حل کند، به او کمک میشد تا بتواند این کار را انجام دهد.
مهمترین کار برای یک دانشآموز در آن سن، تجربه انجام رساندن یک کار به طور مستقل بود. همچنین سطح تفکر تحلیلی فرد ارتقا مییافت و بیش از هر نمرهای تا سال ها به همراه او بود.
گلفاند میگوید همکاران آمریکایی اش برایش توضیح دادهاند که دانشآموزان در ایالات متحده به فکر کردن و انجام کار سخت عادت ندارند و بنابراین باید موضوعات مورد بحث را برای آن ها تا آنجا که ممکن است جذاب انتخاب کرد. اما گلفاند نظر دیگری دارد.
بنا بر تجربه اش معتقد است دانشآموزان کنجکاوند و باید موضوعات روشن را به سادگی در اختیار آن ها قرار دهیم، نه این که برای جلب توجه شان آن ها را به چیزهای ساختگی سوق دهیم.
و در پایان هم توضیح میدهد که هدف این نیست که بچه ها شغل ریاضیدان بودن را انتخاب کنند. بلکه ایجاد تغییری است که برای همیشه با آنان بماند.
مهمترین بحث همان عدم توجه به چیز های ساختگی است. ساختگی و جالب و بی استفاده برای تبدیل به ذهنی پویا.