
پیش نوشت:
میتوانید قبل از خواندن این مطلب، مطالب قبلی سری علمِ خدا و خرما را بخوانید:
- علمِ خدا و خرما
- علمِ خدا و خرما (۲): هزینه نامرئی
- علم خدا و خرما (۳): کالای عمومیِ ضروری
- علمِ خدا و خرما (۴): کالای عمومیِ ضروری
اصل مطلب:
یک مقدمه به ظاهر بی ربط.
گهگاه در زمان هایی که دارم از بطالت لذت میبرم، سوال هایی به ذهنم میآیند که دقیقا نمیدانم فایده شان چیست.
اما خب به خودم میگویم مگر قرار است تمام کارهایی که انجام میدهیم، از فایده شان خبر داشته باشیم و سریعا چیزی دستگیر مان شود؟
آن هزینه و فایده اقتصادی در بطالت هم دست از سرمان بر نمیدارد.
خب حالا طفره نرو، بگو چه سوالی به ذهنت میآید؟
مثلا یکی از پرتکرار ترین هایش این است: اولین سوالی که به ذهن بشر رسید چه بوده است؟

با خودش چه چیزی را تکرار میکرد؟
کجا آب هست؟ غذا چه بخورم؟ بهترین شکار کجاست؟ چرا سیب ممنوعه است؟
اصلا مرز میان دانسته و نادانسته اش چه بود؟ چطور سوال میپرسید؟ با چه ساختار زبانی؟ یعنی ما در سوال پرسیدن بهتر شدهایم یا نه؟
به احتمال بسیار هیچ وقت جوابش را نخواهیم فهمید. شاید در حد رجوع به افسانه گیلگمش کارمان راه بیفتد. به هرحال قدیمی ترین داستان دنیاست گویی. اگر سوالی در آن باشد احتمالا اولین سوال نوشته شده است.
گه گاه فکر میکنم که شاید ما در بهترین عصر تاریخ بشری، از باب به جا گذاشتن میراث روزمره مان برای چندین صد سال بعد خواهیم بود. چرا؟
خب به مصر باستان برویم.
در آنجا مومیایی کنندگان کلیه ها و قلب و ریه ها را از بدن پادشاه خارج میکردند اما نمیدانیم راجع به آن ها چه فکر میکردند. کمی پاپیروس به جا مانده است از مسائل پزشکی آن دوران که علت بیماری هارا ملغمه ای از عوامل جادویی و طبیعی میدانستند.
به طور کلی همین الان که توانسته اید این متن را تا اینجا بخوانید، یعنی از موهبتی برخوردارید که در تمدن های باستانی خاورمیانه، فقط اشراف و نجبا از آن بهره مند بودند؛ خواندن و نوشتن.
احتمالا باز بگویید به ما چه؟
خب هرچیزی که الان دور و برتان میبیند و باعث شده ما اینجایی باشیم که الان هستیم، در نظر من از پرسیدن سوال ها آمده است و رفتن به دنبال آن ها.
یعنی شاید مهمترین داشته ما سوال هایمان بوده است و بعد که این هارا مکتوب کردیم شاید مهمترین اختراع مان را به عالم تحمیل کردیم. (شاید مهمترین اختراع بشر را میتوانید ازینجا بخوانید.)
سوال های اصلی اقتصاد
خب الان برویم سراغ سوال های اصلی اقتصاد.
این روزها احتمالا بسیار میشنوید از اثرات اقتصادی تعطیلی ها و قرنطینه ها بر اثر کرونا.
- چرا دولتی میتواند بیشتر پول خرج کند و بقیه نمیتوانند؟
- چرا به حساب هر خانوار 10 میلیون تومان واریز نمیشود برای ماندن در خانه؟
- چرا وقتی چین با بحران اقتصادی مواجه میشود، بقیه دنیا به لرزه می افتد؟
- دولت تا کجا مجاز به چاپ پول است؟
خب این سوال ها آخرین سوالات اقتصادی ما نیستند به قطع و یقین. اما اگر بخواهیم کل سوالات اقتصاد را در 3 سوال خلاصه کنیم، به این سه مورد میرسیم:
چه چیزی تولید شود و به چه میزان؟
اصلا چه کسی باید این را تعیین کند؟ خب بهتر است بگویم در ساده ترین نوع تقسیم بندی، با دو نظام برنامه ریزی متمرکز و نظام بازار باید به این سوال جواب داد.
همین شوروی که باید الان در موزه ها به دنبالش باشید (البته طرفدارانش شاید همین دور و بر ها نشستهاند و همدیگر را رفیق رفیق صدا میکنند) یک نمونه از برنامه ریزی متمرکز بود.

البته لنین از آرامشِ زیر خاک بودن بی نصیب ماند
یک عده با کلی ابزار های مختلف شروع به محاسبه میکردند که خب ما چه چیزی و چقدر لازم داریم؟
بعد امر میفرمودند که تولید شود.
نظام بازار هم که برآیندی از رفتار تمام آحاد اقتصادی است.
شما نانوای خوبی هستید؟ خب نان بپزید و با لباس همسایه تان عوض کنید. شما میخواهید تراکتور درست کنید؟ خب بسازید و به کشاورز بدهید و در آخر هرچه که دوست دارید گندم بردارید.
این کالاها چگونه تولید شوند؟
خب شما میخواهید یک نان بپزید؟
از چه ابزار آلاتی قرار است استفاده کنید؟ قرار است در فر آن را بپزید یا در تنور؟
فرقی میکند؟ مطمئنا. خب شما احتمالا بتوانید با فر بزرگتر، نان بیشتری تولید و هزینه های خود را سرشکن کنید و رفته رفته کار خود را گسترش دهید.
یا کشاورز هستید و میخواهید برای درو از ماشین الات استفاده کنید یا بستگان و اقوام؟
کالا ها برای چه کسی تولید میشوند؟
این که شما پراید سوار میشود یا لندکروز، دقیقا به جوابِ این سوال مربوط میشود. (اگر اختلاس نکرده باشید و رانت دولتی نداشته باشید.)
جامعه با تخصیص منابع خود تصمیم میگیرد که شما از کدام یک استفاده کنید. خب معیار جامعه چیست؟
شما بر اساس میزان بهره وری تان درآمد کسب میکنید و بعد بهای کالایی که میخواهید را میپردازید.
به نظرم تا اینجا مطلب کافی است.
نکته آخر این را هم در نظر داشته باشید که اگر در بهینه یابی جواب چنین سوالاتی به مشکل بر بخوریم، احتمالا همان رکود و بحران ها را به چشم خواهیم دید.