
پیش نوشت:
این مطلب کوتاه ادامه پست قبلی در مورد حرف های «امانوئل دِرمان» است.
زیاد نتوانستم بنویسم چون ددلاین تحویل تکلیف و پروژه داشتیم. در کل با چارچوب اجباری نمیتوانم ارتباط برقرار کنم. دانشگاه هم یکی از آن هاست.
اصل مطلب:
در باب زمان و امیال.
طبیعت ما همین میل و تلاش برای ارضای امیال است.
برای این که خواسته هایمان را به دست آوریم، نیاز داریم تا برنامه ریزی کنیم و برای برنامه ریزی بهتر، لازم است تا جهان را بهتر بفهمیم. خب مدل ها و تئوری ها ما را کمک میکنند تا به سرمنزل مقصود برسیم.
اگر دنیا ثابت بود و هیچ تغییری نداشتیم، یعنی مطمئن بودیم که من نمیتوانم آن کیک شکلاتی و سود هنگفت و دلبر زیبارو را به دست آورم، خب هیچ میل و خواستهای نبود و نقشهای هم نداشتیم.
«مدل ها و تئوری ها، تلاش هایی هستند برای حذف زمان و اثراتش».
به نوعی که دنیا را ثابت ببینیم، یا حداقل زمان با تغییرش، آن چنان پیش بینی هایمان را به هم نزنند. ما مدل ها و تئوری ها را نیاز داریم تا زمان حال و آینده را یک کاسه کنیم.
“A good predictor is someone who knows *what* to predict”
Nassim Nicholas Taleb
به زمانی در جوانی اشاره میکند که باور نمیکرد زندگی طبق میل خودش پیش نرود. شاید این روزها و در این اوقات این حرفش را خیلی خوب بفهمیم. در سنین پایین تر، کارهایی برایمان تعریف میشد و بیشترین نامنتظرهها هم چندان عجیب نبودند.
ما زمانی ناامید میشویم که فروضی داریم به همراه میل ها و نیازهایی. جهان را برای خودمان تفسیر و تشبیه میکنیم و طبق ان ها جلو میرویم.
پس برای مایوس شدن، به زمان، میل و مدل نیازمندیم.
To be disappointed therefore requires time, desire and a Model
[…] حرف های یک کوانت (۲) […]