یک بار جایی خواندم که سطح زندگی یک شهروند معمولی در عصر ما از زندگی پادشاهان قرون وسطی بالاتر است.
ما میتوانیم در اتاق خودمان، یک کنسرت اختصاصی و یک تئاتر اختصاصی داشته باشیم با یک لپ تاپ و دسترسی به اینترنت. چرا بعضی از تجارب را اینقدر پیچیده میکنیم؟ شاید به خاطر حس های جانبیاش. اما خب من ساده تر به این قضایا فکر میکنم.
ما در طول روز میتوانیم نشستی از نیویورک تا تئاتری در لندن را در چشم به هم زدنی به تجربه زیسته خودمان بیفزاییم.
حیف نیست در طول روز با دوباتن، طالب، کانمن یا هر متفکر دیگری حرف نزنیم؟ قهوه ای نخوریم؟
برای من این کارها با ساده کردن ابعاد مصاحبت شدنی است. یعنی ما در یک قرار دوستان چه میکنیم؟ در تئاتر و کنسرت چه میکنیم؟ خب با اندکی اغماض در خلوت خودمان هم چنین کاری شدنی است.
این مقدمه را گفتم تا دعوت تان کنم به دیدن تئاتر «مارکس در سوهو». چپ و مارکسیست نیستم اما در این روزها که بسیار صحبت از شکست بازار و دخالت دولت ها میشود، دیدن یک چنین تئاتری جای دوری نمیرود.
شاید این مطلب هم خوشتان بیاید که قبلا نوشته ام:
سلام خسته نباشید.تئاتر خیلی خوبی بود.یه چیز که ایراد داشت متنتون بود که یک گنگ بود برا من شاید من بهتر درک نکرده باشم ولی در کل خیلی عالی بود.ممنون بابت زحمتی که می کشین
درود بر شما
ممنون از زمانی که گذاشتید:)