امروز گپ و گفت عادل طالبی و محمدرضا شعبانعلی عزیز را گوش کردم. (لینک)
یکی از مواردی که مطرح شد این بود که بن بست نباشیم، یعنی افراد آخر سر نرسند به خود ما، به چیزی فراتر هم وصل شوند. خب این هم عمل کردن من به این توصیه.
محمدرضا یک جایی هم در اواخر گفت که با وجود اینکه عادل طالبی را تا آن روز ندیده بود، اما همدیگر را میشناختند. قبلا هم اشاره کرده بودم که با وجود فضای دیجیتال، سطح گفت و شنود ها و معاشرت هایمان دست خودمان است.
بهترین توصیف از بهشت : «لا یسمعون فیها لغوا»
«در آن سخن لغو و بیهوده نمیشنوی»
محمدرضا قبلا در وبلاگش در مورد بن بست نبودن صحبت کرده بود:
در مطلبی با عنوان “ده نکته پس از ده سال وبلاگ نویسی (قسمت اول)”
بلی، قبلا دیده بودم،
در پیش نویس نوشته ام بود که اشاره ای بکنم اما گفتم خب احتمالا متممی ها و افراد آشنا حتما این را میدانند و دوباره کاری است.
کسی هم که نمیداند خب به نکته جدیدی میرسد.
ممنون از شما 🙂
ممنون بهنام که این گپ و گفت رو به اشتراک گذاشتی. کلا صدای محمدرضا رو به هر بهانه شنیدن جذابه. راستی توی ایام عید فکر کنم هر روز یه مطلب نکته دار نوشتی خواستم ازت تشکر کنم. هم یادگیری و هم یادآوریهای خوبی داشت. اصطلاح «حریم کلمات» رو هم توی ذهن من تهنشین کرد.
چقدر خوشحال شدم بابک عزیز از دیدن اسمت در اینجا.
اینکه ببینی فردی که نوشته هاش رو میخونی و ویژن های جدیدی ازش میگیری از نوشته هات تعریف میکنه حس لذت بخشیه.
چقدر عالی که تداعی های خوبی برات داشته نوشته هام.
در این روزها مراقب خودت باش.
خواستم فقط عید رو تبریک بگم و بابت پیوسته نوشتن بهت تبریک بگم و تشکر کنم 🙂
ممنون از تو زینب.
عیدت مبارک.
دیگه به هرحال در یک دنیای ایده آل دوست داشتم نویسنده بشم، حالا که به لطف روزگار، صاحب جایی برای نوشتنیم، پس چرا ننویسیم؟
امیدوارم سلامت و پویا باشی.