نوشته‌های بهنام فلاح

من، زندگی و اقتصاد

لوتوکراسی، مردم به جای سیاست‌مداران

1 دیدگاه

در یک دموکراسیِ باز، «آن» های پایداری وجود ندارد. نخبه سیاسی و طبقه سیاسی حاکم هم نداریم. آن چه هست «ما» هستیم.

جمله بالا از «هلن لندمور» استاد علوم سیاسی دانشگاه ییل است. حوزه تحقیقات او دموکراسی است.

هلن نظریه پرداز زیبا

مدل ساده ای برای نوع حکمرانی دارد:

اگر حکومت برای مردم است، پس مردم باید حکم‌رانی کنند.

لندمور از «دموکراسی باز» Open Democracy برای توصیف مدل خود استفاده می‌کند:

هیچ انتخاباتی برای تعیین نماینده وجود ندارد، بلکه شماره شما اعلام می‌شود تا وظیفه مدنی خود را انجام دهید. می‌توان گروه های بین 150 تا 1000 نفری برای این کار تعیین کرد. برای مدت مشخص وظایف قانون گذاری و حاکمیتی خود را انجام می‌دهید و بعد هم آن جا را ترک کرده و به سر کار پیشین خود باز می‌گردید. برای آن هایی که در قدرت نیستند هم کانال هایی برای بازخورد دادن در مورد سیاست ها ایجاد می‌شود. به طور کل انتقال قدرت سیاسی از اقلیت نماینده حاکم به اکثریت می‌رسد.

لاتری انتخاب هیئت حاکمه
مبع عکس

در انتخابات قبلی آمریکا، 4 نفر از 10 نفر رای ندادند و دونالد ترامپ هم حائز اکثریت آرا نبود، آیا انتخاب تصادفی رییس جمهور می‌تواند ازین شرایط بدتر باشد؟

تمام فلسفه سیاسی شکل دهنده حاکمیت امروزی ریشه در جمهوری افلاطون دارد. جایی که او معتقد بود افراد توانمندی های مختلفی دارند و هر فرد باید به کار خود بپردازد و حاکمیت هم برای فیلسوفان است.

 مشخص کردن طبقه ای برای حکمرانی شاید چنین بحثی را در ذهن ما ایجاد کرده است که حاکمیت برای… ها است.

اما خب ارسطو شاگرد افلاطون در کتاب سوم سیاست خود می‌نویسد:

شاید نظر هر فرد به طور جداگانه از نظر یک کارشناس، صحت و درستی کمتری داشته باشد اما به طور کل و در مجموع نظر افراد می‌تواند حداقل به خوبی نظر کارشناس باشد.

مدل هلن لندمور دارای 5 پیش نیاز است:

حق مشارکت برابر و همگانی، سنجش محتاطانه گزینه ها در فرآیند تصمیم گیری، شفافیت در مسائل جاری، حاکمیت اکثریت و نمایندگی دموکراتیک.

کارشناسان هنوز هم جایگاه خود را خواهند داشت اما مساله اصلی در انتخاب شدن مردم است. یعنی به نوعی این سیستم تعارض منافع میان مردم و سیاستمدار را به ذهن متبادر می‌سازد.

سیاست های مشابهی جهت شرکت مردم به صورت تصادفی در تصمیم های حکومتی در فنلاند و ایسلند اجرا شده است. احتمالا کوچک بودن جمعیت این دو کشور و همچنین وجود یک هویت حاکم بر این دو جامعه توانسته عامل اجرای بدون دردسر این سیاست باشد. در حالی که به گفته لندمور جامعه چند طبقه امریکایی که مثلا متشکل از کره ای های تازه مهاجرت کرده، یهودی های هاسیدیک و اقلیت های دیگر است، احتمالا نتواند از مدل اسکاندیناوی استفاده کند.

شاید به طور تلویحی می‌توان از حرف های لندمور دریافت که کوچک زیباتر است.

 این نوع از نظام سیاسی که «لوتوکراسی» نام دارد، موافقان و مخالف های زیادی دارد.

 سوال اصلی اما این است:

آیا تصمیم گیری فردی ارجح بر تصمیم گیری جمعی است؟

 خرد جمعی تا کجا می‌تواند راهنمای جوامع باشد؟

انتخابات هست تا مردم به آن چه که فکر می‌کنند درست است رای بدهند اما چطور می‌شود که چنین چیزی گاه مذموم می‌شود؟

و این‌که راه کار رفع اشکالات نظام نمایندگی دموکراتیک انتخابی چیست؟

منبع برای مطالعه بیشتر:

New Yorker – Politics Without politicians



  1. دیدگاه(یا نظریه؟) جالب و نویی بود 🙂

    همینطور این که برای معرفی هلن لندمور نوشتید: هلن نظریه پرداز و زیبا، خیلی جالب بود ؛)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *