نوشته‌های بهنام فلاح

من، زندگی و اقتصاد

در راه کمال با دنیل کانمن

5 دیدگاه‌ها

لذتی که در کار کردن با یکدیگر (آموس تورسکی) یافتیم ما را به طور استثنایی شکیبا کرد؛
اگر هرگز بی حوصله نشوی، رسیدن به کمال ساده‌تر است.
دنیل کانمن

کامنت چند روز پیشِ امیرمحمد قربانی باعث شد تا دوباره کتاب «تفکر، سریع و کند» را ورق بزنم.

دو نکته ای که در مقدمه کتاب نظرم را جلب کرده بود، اینجا می‌نویسم:

نکته اول

شاید موردی تکراری باشد چون قبلا در «حریم کلمات» راجع به آن نوشته‌ام.

اما وقتی فردی در جایگاه دنیل کانمن، که خود آبروی جایزه نوبل اقتصاد است، به آن اشاره می‌کند، یعنی باید حواسمان را جمع کنیم و با دقت بیشتری مراقب زبان و واژه ها باشیم.

در همان صفحه اول مقدمه چنین نوشته شده است که:

امید دارد به گسترش واژگان

فکر کنم این جمله را از هایدگر خوانده بودم:

«انسان در خانه زبان زندگی می‌کند»

در نظر من شاید ما جهان را به واسطه کلمات مان می‌فهمیم و درک می‌کنیم.

گسترش واژگان در مورد یک موضوع خاص، دید ما را نسبت به جهان عوض می‌کند.

اگر وسوسه شویم و زبان را سرسری بگیریم، ما خود علت مشکلاتی خواهیم بود که پیش می‌آید.

زیرا زبان، خدایی است حسود و کسی را که با آن سرسری رفتار کند، بی‌کیفر نمی‌گذارد بلکه به اعماق تاریکی ها و آشفتگی ها فرو می برد.

کارل پوپر، سرچشمه های دانایی و نادانی، صفحه 52

نکته دوم

از چیز هایی که در همان صفحات اول کتاب نظرم را بسیار جلب کرده بود و زیر کلمه اش چندین و چند بار خط کشیده بودم، «لذت» بود.

غرقگی در زمانِ پژوهش و لذت بردن از آن.

حدس اولیه کانمن:

آموس تورسکی، ستاره ای در حال ظهور در حوزه تحقیقات تصمیم گیری محسوب میشد، ازین رو می‌دانستم اوقات جالبی را باهم سپری خواهیم کرد.

«تفکر، کند و سریع» صفحه 9
بعد از آشنایی:

من و آموس از تبادل اطلاعات لذت بردیم و به این نتیجه رسیدیم که آمار حدسی موضوعی جالب است و مطالعه باهم در مورد آن سرگرم کننده تر نیز خواهد بود.

«تفگر، کند و سریع» صفحه 10
در هنگام تحقیق:

من و آموس، هنگام نوشتن مقاله ای که این یافته ها را بازگو می‌کرد، متوجه شدیم که از کارکردن با هم لذت می‌بریم.

آموس همیشه خیلی بامزه بود و در حضور او من هم با مزه می‌شدم.

بنابراین ساعت های طولانی کار را با سرگرمی سپری می‌کردیم. لذتی که در کار کردن با یکدیگر می‌یافتیم ما را به طور استثنایی شکیبا کرد.

«تفکر، کند و سریع» صفحه 11
ترکیب این دو نابغه با پیاده‌روی معجزه می‌کند:

ما یک روال معمول پیدا کردیم که در طی آن، بیشتر روز کاری مان را با یکدیگر اغلب به پیاده روی های طولانی سپری میکردیم. در طی چهارده سال بعدی، همکاری ما نقطه عطف زندگی مان بود و کارهایی که در طول آن سال ها به انجام رساندیم، بهترین هایی بود که تا آن زمان انجام دادیم.

«تفکر، کند و سریع» صفحه 11
لذت بردن از فرآیندی خوشایند و ثمر بخش:

تا زمانی که فاصله جغرافیایی ادامه این همکاری را مشکل نکرده بود، من و آموس ازین موقعیت بی‌نظیر هم فکری که فراتر از استفاده از یک ذهن بود و همکاری ما را، نه تنها ثمربخش، بلکه خوشایند نیز می‌کرد، لذت بردیم.

«تفکر، کند و سریع» صفحه 18

اگر این نوشته را دوست داشتید، می‌توانید این دو مطلب را هم بخوانید:



برچسب‌ها:

  1. بهنام سلام.

    دیگه کتاب من داره پر میشه اینقدر دارم اضافه می‌کنم بهش. این دو جمله‌ای رو که تو نوشتی بودی هم، با شوق و ذوق به همون صفحات نخست کتاب اضافه کردم.

    یه عکسی دارن این دو نفر با هم که من خیلی دوستش دارم:
    این

  2. بهنام فلاح مدیر گفت:

    سلام امیر محمد عزیز
    ممنون از این عکس که اینجا گذاشتی
    چه حس خوبی منتقل کرد
    سال 98 تجربه لذت پیاده روی با دو نفر از انسان های تیزبین و باسواد را داشتم که جزو روز های به یاد ماندنی منه.
    در ابعاد کوچکتر می‌تونم لذت کانمن و تورسکی را درک کنم.

  3. ممنون از مطلب خوبت بهنام. اگه یه مقدار توضیح مختصری درمورد کتاب *سرچشمه های دانایی و نادانی* و کتاب *تفکر، سریع و کند* بدی، ممنون میشم.

    1. بهنام فلاح مدیر گفت:

      ممنون از تو
      اگر بخوام در کوتاه ترین توضیح بهت بگم، به نظرم این کتاب پوپر رو میتونی نخونی چون متن یک سخنرانیه ولی خب میشه ازش شکار خوبی داشت.
      اما راجع به «تفکر،کند و سریع» در همین حد بهت بگم که همکلام و هم صحبت یک دانشمند علوم تصمیم گیری واقعی میشی. به نظرم توصیف میان بردی 🙂 نمیشه ازش تو کامنت ها داشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *